باسمه تعالی
جانا پروانه ما را بپذیر
عشق،دل دیوانهی ما را بپذیر
عید سعید غدیرخم،عیدولایت و امامت بر همه شیعیان ولایت مدار تبریک و تهنیت باد
باسمه تعالی
شهادت مظلومانه پنجمین اختر تابناک امامت و ولایت،محمدبن علیٍ باقرعلم
النبیین،امام محمدباقر(ع)شکافنده علوم به تمامی شیعیان جهان اسلام
تسلیت و تعزیت باد.
باسمه تعالی
شهادت جواد الائمه،امامِ جود و کرم ، ابن کریم،امام محمدتقی(ع) بر تمامی شیعیان جهان اسلام تسلیت و تعزیت باد
باسمه تعالی
میلاد عالم آل محمد(ص)،هشتمین حجت سرمد،نگین درخشان وطن، السلطان اباالحسن،حضرت رضا مبارک باد
باسمه تعالی
جوانمردان،جوانمردی کجارفت؟
مرا این پشت مگذارید بیتاب
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیرقبض و بسط روح بودم
در باغ بهشت را مبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
هفته دفاع مقدس به تمامی غیور مردان ایرانی که مردانه جنگیدندوایستادند تا نگذارند یه وجب از خاک میهن اسلامی مان به دست نااهلان نیفتدوهمینطور به تمامی ایرانیان عزیز که در شرایط سخت وبحرانی ایستادگی کردندو خم به ابرو نیاوردند،مبارک و تهنیت باد
باسمه تعالی
یک مشتِ گره کرده با چندستاره، آرم تصویب شده برای جمهوری اسلامی بود. حتی اسکناس هایش هم چاپ شده بود که ناگهان آیت الله هاشمی رفسنجانی از قم زنگ می زند و دستورجمع آوری آنها را می دهد. با مخالفت آقای هاشمی، امام نیز قانع شده و آرم ارسال شده به دفتر قم را تنفیذ می کند.
او که فروردین 58 طرح آرم خود را به دفتر امام در قم فرستاد و اتود ارسالی اش، پس از تایید و تماس تلفنی آیت الله هاشمی رفسنجانی، آرم پرچم جمهوری اسلامی شد، هنرمند تهرانی الاصلی است با چهره ای جدی که دیگرحاضر نیست دراین باره سخنی بگوید. او سی سال است که دیگر هیج جا و در هیچ رسانه ای حرفی از این کارش نزده است.
دکتر"حمید ندیمی" امروز استاد درس نظریه و روشهای طراحی در رشته معماری دانشگاه شهید بهشتی است.
نخستین گفت وگوی او سال 1359 در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد. فردای روزی بودکه آرم جمهوری اسلامی به تنفیذ امام خمینی رسید. دومین و آخرین گفت وگوی او نیز در مجله پاسدار اسلام در سال 1362 چاپ شد؛ و پس از آن دیگر هیچ.
او خودش را ازمعرفی شدن در رسانه ها پنهان می کند و دلیل این پنهان شدنش، رازی است برای انها که خواسته اند به هر نحوی به او نزدیک شوند.
ماجرای طراحی آرم از جایی آغاز شد که پس از رفراندوم جمهوری اسلامی و به دستور امام تصمیم گرفته می شود تا نمادهای طاغوتی برچیده شده و نمادهای اسلامی جایگزین آن شود.
در نخستین اقدام تغییر نشان "شیر و خورشید" و پرچم ایران مطرح می شود. نشانی که سابقه اش به علائم پرچم های ایرانیان در دوره باستان برمی گشت و پس از ورود اسلام به ایران، به دلیل دوری از اتهام آتشپرستی و خورشیدپرستی این نشانی از پرچم ایرانی پاک شده بود.
اما در زمان صفویان، شاه اسماعیل که نسل خود را از یک سو به شاهان ساسانی و از سوی دیگر به امام کاظم(ع) میرساند، دستور داد تا نشان "شیروخورشید" به طور رسمی بر پرچم ایرانیان بازگردد. در زمان ناصرالدین شاه قاجار نیز شمشیری به دست این شیر داده شد. احمد کسروی درباره تاریخ نشان شیروخورشید کتابی ۳۴ صفحهای نوشته است که کتابی نایاب است .
امام خمینی در 10 اسفند سال 57 خواستار تغییر نشان "شیر و خورشید" شد واعلام کرد: "ما یک مملکت محمدی ایجاد میکنیم. بیرق ایران نباید بیرق شاهنشاهی باشد، آرمهای ایران نباید آرمهای شاهنشاهی باشد، باید آرمهای اسلامی باشد. از همه وزارتخانهها، از همه ادارات، باید این شیر و خورشید منحوس قطع بشود، علم اسلام باید باشد. آثار طاغوت باید برود. اینها آثار طاغوت است؛ این تاج، آثار طاغوت است؛ آثار اسلام باید باشد." (صحیفه امام، ج 6، ص 275)
پس از آن با فراخوان سراسری دولت موقت، طراحی نشان جدید آغاز و طرحهای بسیاری به دفتر نخستوزیری ارسال می شود و در ابتدا، طرح ندیمی مورد قبول واقع نمی شود.
در مسابقهای که برای طرح آرم جمهوری اسلامی برگزار شد، ابتدا آرم دیگری که در آن یک مشت گرهکرده به همراه چند ستاره دیده میشد، به تصویب می رسد و در نهایت بر روی اسکناسهای آن دوران چاپ می شود.
ندیمی طرح آماده شده خود را به دفتر امام در قم ارسال میکند. وقتی آیت الله هاشمی رفسنجانی طرح آرم را می بیند، خدمت امام نشان می دهد و درخواست می کند که آرم تغییرکند. با تایید امام، هاشمی رفسنجانی فوری دستور می دهد تا آرم های منتشر شده جمع آوری شوند. همان شب آیت الله هاشمی رفسنجانی با ندیمی تماس میگیرد و خبر از تنفیذ آرم توسط امام در 19 اردیبهشت 1359 میدهد و از او میخواهد تا روی طرح پرچم نیز کار بکند. (به نقل از گفته های دکتر ندیمی)
اتود آرم ارسال شده توسط ندیمی در سال 58
در آن سال ها پس از تصویب طرح، شایعه می شود که این طرح، آرم گروه سیک ها در هندوستان است و سپس انتقادهایی به شکل 22 الله اکبر روی پرچم می شود که می گفتند در اللهاکبر عبارت (USA) دیده میشود. البته ندیمی علی رغم میل باطنی اش، طرح الله اکبرها را تغییر می دهد و پس از ان در گفت وگو با روزنامه جمهوری اسلامی به تببین طرح خود می پردازد.
" هلالهای تعبیهشده در این آرم از نقش مبارکی ریشه میگیرد که حضرت رسول (ص) بارها با شمشیر مبارکشان به عنوان امضا بر روی شنها ترسیم کردهاند. این طرح پنج بخش دارد که نشاندهندهء پنج اصل دین است. اصل توحید را در حکم عمود دو ساقهء اصلی در میان خود دارد. علاوه بر کلمهء الله که در ترکیب اصلی آن دیده میشود، لاالهالاالله نیز در آن مستتر است. جزء قائم میانی در ترکیب با شکل تشدید ( ّ ) که در خط فارسی و عربی نشانهء شدت است، شمشیر را تداعی میکند؛ این همان تعبیر کلمهء «حدید» است. تقارنهای این آرم هم نشانهء تعادل و توازن است؛ این همان میزان است. بزرگترین و اصلیترین ویژگی این آرم همان بیان کلمهء الله است که قالب و محتوا را در خود جای داده است. آرم به صورت کروی طراحی شد تا نشاندهندهء پیام جهانی آن باشد. "
توضیحات ندیمی در سال 62 در مجله پاسدار اسلام:
ندیمی در سال 1362 برای دومین بار و آخرین بار در گفت وگویش با مجله پاسدار اسلام درباره تبیین مفاهیم اثرش میگوید: " علاقه داشتم برای جهان اسلام یک نشان درست کنم. وقتی حضرت امام فرمودند که نشان شیر و خورشید باید عوض شود و کشور به نشان جدیدی نیازمند است، به صورت جدی ایدهام را پیگیری کردم و به مرور سیاهمشقهای قبلی پرداختم. در این نماد سه رکن اساسی حکومت اسلامی از دیدگاه قرآن وجود دارد یعنی کتاب، ترازو و آهن و یا به عبارت قرآنی کتاب، میزان و حدید. جزء قائم میانی، در ترکیب با شکل تشدید که در خط فارسی و عربی نشنه شدت است شمشیر را تداعی میکند، قائم و ایستاده که خود نماد و قدرت و استحکام و ایستادگی است و این برداشت تعبیری از کلمه حدید است در کتاب الله (... انزلنا الحدید فیه باس شدید) و ترکیب کاملا متقارن شکل بیانی از حالت تعادل و توازن که این نیز برداشتی تعبیری است از کلمه میزان در کتاب خدا. والسماء رفعها و وضع المیزان.
پنج جزء تشکیلدهنده علامت که اگر به پنج اصل پایه دین برگردد اصل توحید را در حکم عمود و ساقه اصلی در میان دارند، گذشته از آنکه در ترکیب کلی خویش کلمه الله را بیان میکنند و عصارهای از کلمه توحید یعنی لا اله الا الله را نیز در دستور خود مستتر دارند. خطوط هلالیهای طرح که در یک دایره محاط است با تداعی نصفالنهارهای کره جهانی بودن دعوت اسلام را تجسم میبخشند. کلمه الله به صورت کروی طراحی شده تا نشاندهنده پیام جهانی آن باشد. هلالیهای تعبیه شده در این آرم از نقش مبارکی ریشه میگیرد که حضرت رسول (ص) بارها با شمشیر مبارکشان به عنوان امضا بر روی شنها ترسیم کردهاند اما پس از آن وی پرچم را نیز طراحی نمود. "
او در توضیح طرحش ادامه می دهد: " این پرچم به امید دادن به دست حکومت امام زمان (عج) طراحی شد. رنگهای سبز و سفید و سرخ، علامت مخصوص جمهوری اسلامی و شعار الله اکبر همگی از ارکانی هستند که در قانون اساسی برای پرچم ایران در نظر گرفته شدهاند."
دکتر ندیمی از شعار بودن الله اکبر، تکرار را اقتباس میکند: " این شعار یازده بار در رنگ سرخ و یازده بار در رنگ سبز یعنی بیست و دو بار تکرار میشود و این اشارهای است به بیست و دوم بهمن 57. قالب راست گوشه خط نوشته الله اکبر یادی است از کوبندگی این شعار و این همان خطی است (خط بنایی) که شعار الله اکبر را بر بلندای اذان و بر گنبدها و منارههای الله اکبر در مساجد اسلامی نقش میکرده و اکنون بر بلندای پرچم ایران نشسته است. کلمه قرمز الله منقوش بر پرچم جمهوری اسلامی بیانگر مبدأ و منتهای آفرینش است الی الله المصیر و هدف و غایت حکومت اسلامی را نشان میدهد."
یک اظهارنظر در دیدارخصوصی:
او در سال های اخیر در یک دیدار خصوصی اظهار داشت: " «من که اصلاً اینکاره نبودم. این طرح را باید گرافیستهای بزرگ میکشیدند. کارِ من نیست. این کاری خدایی است، به من ربطی ندارد. این است که دوست ندارم خودم را سنجاق کنم. افراد فانی را به مسایل باقی متصل نکنید.»
باسمه تعالی
به گزارش جهان، حمید داودآبادی نویسنده و وبلاگ نویس عرصه دفاع مقدس در جدیدترین مطلب زیبایی که در وبلاگ خود به نگارش در آورده به ذکر خاطرهای از دیدارش با رهبر انقلاب اشاره کرده که در زیر آن را میخوانید:
اوایل بهمن ماه 1377 بود و بعد از ماه مبارک رمضان. همراه «مسعود ده نمکی» و فرزندانم سعید و مصطفی - که آن موقع هفت، هشت سال بیشتر نداشتند – خدمت مقام معظم رهبری بودیم. نماز جماعت مغرب و عشا در جمع کوچک مان به امامت آقا خوانده شد و آقا همان جا روی سجاده برگشت رو به ما و حال و احوال و گپ و گفت شروع شد. تازه نشریه شلمچه، به ضرب و زور «عطاالله مهاجرانی» وزیر ارشاد اصلاحات تعطیل و قلع و قمع شده بود.
مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. سررسید جالب «یاد یاران» با تصاویر رنگی شهدا که در نوع خود اولین بود. آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هر کدام از شهدا که تصویرش را می دید، خاطره یا نکته ای می گفت.
از شهید «سیدمجتبی هاشمی» که فرمود: «آقا سید برای خودش در آبادان حال و هوایی داشت.» تا شهید «عباس بابایی» که آقا خواب زیبایی را که چند شب قبل از آن شهید دیده بود، تعریف کرد.
شهید «محمود کاوه» که آقا از آشنایی اش با خانواده آن عزیز در مشهد گفت و شهیدان دستواره که چند روز قبل از آن، به سر مزار آن سه برادر شهید رفته بود و ...
هر کدام از تصاویر زیبا، احساس آقا را با خود همراه داشت. مثلا عکس شهید «علی اشمر» – قمرالاستشهادیین لبنان - برای آقا خاطره آخرین دیدار پدر آن شهید و برادر بزرگ تر او محمد را به همراه داشت، که حاج منیف گفته بود:«آقا، من حاضرم همین پسرم محمد را هم به راه اسلام و ولایت فدا کنم.» و آقا که بر پیشانی محمد بوسه زده بود؛ و چندی بعد، محمد اشمر در عملیات مقاومت جنوب لبنان، با گلوله صهیونیست ها که بر پیشانی اش نشست، به شهادت رسیده بود.
از بقیه بگذریم.
همه اینها را گفتم تا به این جا برسم.
آقا در بین صحبت هایش فرمود:
«تصویر شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم.»
وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم – فرزندش - گفت که برود و آن عکس را بیاورد.
دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت شهدا گل انداخته بود، آقا گفت:
«حتما باید شما اون عکس رو ببینید.»
سپس رو به میثم کرد و مجددا گفت: «شما برو اون عکس شهید رو از اطاق من بیار.»
که آقا میثم رفت و سرانجام عکس را آورد.
کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود.
آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که «موسسه میثاق» منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند.
عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود:
«شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست ... الله اکبر ... من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.»
ناگهان یاد کلامی از دوست عزیزم «حسین بهزاد» افتادم.
چندی قبل از آن، حسین همان عکس را نشانم داد و نکته بسیار مهمی را تذکر داد. آن شهید جوان با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته بود و ...
به آقا گفتم:
«آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.»
آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ که حرف حسین بهزاد را گفتم:
« این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.»
با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود:
« الله اکبر ... عجب ... سبحان الله ... سبحان الله »
دست آخر، آقا مسعود زرنگی کرد و از آقا خواست تا اجازه دهد عکس آن شهید را به عنوان یادگار به او بدهد. آقا هم پذیرفت و روی دست راست شهید بر عکس، امضا کرد و به عنوان یادگار به مسعود داد.
دیدن این مطلب باعث شد تا این خاطره آقا را درباره شهید را ذکر کنم.
تصویر شهید هادی ثناییمقدم
مزار این شهید کجاست؟
چندی پیش در یکی از خبرگزاریها مطلبی پیرامون این شهید به همراه نامش منتشر شد که باعث گردید این تصویر این شهید از گمنامی در بیاید.
هادی ثناییمقدم یازدهم تیرماه 1351 در شهرستان لنگرود به دنیا آمد. این نوجوان بسیجی روز 23 دیماه سال 1365 در منطقه عملیاتی «شلمچه» به شهادت رسید اما پیکرش هیچگاه بازنگشت.
ظاهرا در گلزار شهدا، نمایشگاه عکسی از شهدای کشورمان برپا بوده است. مادر شهید ثناییمقدم به تصاویر شهدا نگاه میکند و به یک عکس خیره میشود و ناگهان فریاد میزند این هادی منه.... این هادی منه... .
باسمه تعالی
یاد دارم زمانی که آن سونامی تاریخی و فاجعه بار در ژاپن روی داد، مدام اینباکس ایمیل هایم پر می شد از تعریف و تمجید مردم و مسئولین ژاپن،
اینجا اعتقاد و ایمان مردمی مانع چپاول شد …
باسمه تعالی
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشهایی از بیانات حضرت آیتالله خامنهای را درباره حیات نورانی این امام معصوم كه ۳۳ سال پیش در ۱۳۵۸/۳/۲۱ انجام شده، منتشر کرده است.
نقشهی امام صادق علیهالسلام
وقتى امام باقر علیهالسلام از دنيا میرود بر اثر فعاليتهای بسيارى كه در طول اين مدت خود امام باقر علیهالسلام و امام سجاد علیهالسلامانجام داده بودند اوضاع و احوال به سود خاندان پيغمبر صلیاللهعلیهوآله بسيار تغيير كرد؛ نقشهى امام صادق علیهالسلام اين بود، كه بعد از رحلت امام باقر علیهالسلام كارها را جمع و جور كند، يك قيام علنى به راه بيندازد و حكومت بنیاميه را -كه هر روزى يك دولتى عوض میشد و حاكى از نهايت ضعف دستگاه بنیاميه بود- واژگون كند و از خراسان و رى و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراكش و همهى مناطق مسلماننشين كه در همهى اين مناطق شبكهى حزبى امام صادق علیهالسلام -يعنى شيعه، شيعه يعنى شبكهى حزبى امام صادقعلیهالسلام- شبكهى امام صادق علیهالسلام همه جا گسترده بود، از همهى آنها نيرو بيايد مدينه و امام لشكركشى كند به شام، حكومت شام را ساقط كند و خودش پرچم خلافت را بلند كند و بيايد مدينه و حكومت پيغمبر صلیاللهعلیهوآله را به راه بيندازد؛ اين نقشهى امام صادق بود.
لذا وقتى كه در خدمت امام باقر علیهالسلام در روزهاى آخر عمرش صحبت میشود و سؤال میشود كه قائم آل محمد كيست، حضرت يك نگاهى میكنند به امام صادق علیهالسلام میگويند كه گويا میبينم كه قائم آل محمد اين است. البته میدانيد كه قائم آل محمد يك اسم عام است، اسم خاص نيست، اسم ولیعصر صلواتاللَّهعليه نيست. حضرت ولیعصر صلواتاللَّهعليه قائم نهايى آل محمد است، اما همهى كسانى كه از آل محمد صلیاللهعلیهوآله در طول زمان قيام كردند -چه پيروزى به دست آورده باشند چه نياورده باشند- اينها قائم آل محمدند و اين رواياتى كه میگويد وقتى قائم ما قيام كند اين كارها را میكند، اين كارها را میكند، اين رفاه را ايجاد میكند، اين عدل را میگستراند، منظور حضرت ولیعصر عجاللهتعالیفرجهالشریف نبود آن روز، منظور اين بود كه آن شخصى از آل محمد كه بناست حكومت حق و عدل را به وجود بياورد، او وقتى كه قيام بكند اين كارها را خواهد كرد و اين درست هم بود.
كار پنهانی و تشكيلاتی بهطور معمول در صورتیكه با اصول درست پنهانكاری همراه باشد، بايد همواره پنهان بماند. آن روز مخفی بوده، بعد از آن نيز مخفی میماند و رازداری و كتمان صاحبانش نمیگذارد پای نامحرمی بدانجا برسد. هرگاه آن كار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گيرند، خود، دقايق كار پنهان خود را برملا خواهند كرد. به همین جهت است كه اكنون بسياری از ريزهكاریها و حتی فرمانهای خصوصی و تماسهای محرمانهی سران بنیعباس با پيروان افراد تشكيلاتشان در دوران دعوت عباسی در تاريخ ثبت است و همه از آن آگاهند.
بیگمان اگر نهضت علوی نيز به ثمر میرسيد و قدرت و حكومت در اختيار امامان شيعه يا عناصر برگزيدهی آنان در میآمد، ما امروز از همهی رازهای سربهمهر دعوت علوی و تشكيلات همهجاگسترده و بسيار محرمانهی آن مطلع میبوديم.
تنها راهی كه میتواند ما را با خط كلی زندگی امام آشنا سازد، آن است كه نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابهلای اين ابهامها يافته، به كمك آنچه از اصول كلی تفكر و اخلاق آن حضرت میشناسيم، خطوط اصلی زندگينامهی امام را ترسيم كنيم و آنگاه برای تعيين خصوصيات و دقايق، در انتظار قرائن و دلايل پراكندهی تاريخی و نيز قرائنی بهجز تاريخ بمانيم.
نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق علیهالسلام بدين شرح است:
1. تبيين وتبليغ مسألهی امامت.
2. تبليغ و بيان احكام دين به شيوهی فقه شیعی و نيز تفسير قرآن به روال بينش شيعی.
3. وجود تشكيلات پنهانی ايدئولوژيك–سياسی.
تبيين وتبليغ مسألهی امامت
امام صادق علیهالسلام نيز مانند ديگر امامان شيعه، محور برجستهی دعوتش را موضوع «امامت» تشكيل میداده است. برای اثبات اين واقعيت تاريخی، قاطعترين مدرك، روايات فراوانی است كه ادعای امامت را از زبان امام صادق علیهالسلام به روشنی و با صراحت تمام نقل میكند. امام در هنگام اشاعه و تبليغ اين مطلب، خود را در مرحلهای از مبارزه میديده است كه میبايست به طور مستقيم و صريح، حكام زمان را نفی كند و خويشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولايت و امامت به مردم معرفی نمايد؛ و قاعدتاً اين عمل فقط هنگامی صورت میگيرد كه همهی مراحل قبلی مبارزه با موفقيت انجام گرفته، آگاهیهای سياسی و اجتماعی در قشر وسيعی پديد آمده، آمادگیهای بالقوه در همهجا احساس شده، زمینههای ايدئولوژيك در جمع قابل توجهی ايجاد گرديده، لزوم حكومت حق و عدل برای جمعی كثير به ثبوت رسيده و بالاخره رهبر تصمیم راسخ خود را برای مبارزهای نهايی گرفته است. بدون اين همه، مطرح كردن نام يك شخص معين به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، كاری عجولانه و بیفايده خواهد بود.
نكتهی ديگری كه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه امام در مواردی به اين بسنده نمیكند كه امامت را برای خويش اثبات كند؛ بلكه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پيشين خود را نيز ياد میكند و در حقيقت سلسلهی امامت اهلبيت عليهمالسلام را متصل و جدايیناپذير مطرح میسازد. اين عمل با توجه به اينكه تفكر شيعی، همهی زمامداران نابحق گذشته را محكوم كرده و آنان را «طاغوت» بهشمار میآورده، میتواند اشاره به پيوستگی جهاد شيعيان اين زمان بهزمانهای گذشته نيز باشد. در واقع امام صادق علیهالسلام با اين بيان، امامت خود را يك نتيجهی قهری كه بر امامت گذشتگان مترتب است، میشمارد و آن را از حالت بیسابقه و بیريشه و پايه بودن؛ بيرون میآورد و سلسلهی خود را از كانالی مطمئن و ترديدناپذير به پيامبر بزرگوار صلیاللهعلیهوآله متصل میكند.
روايت «عمروبنابیالمقدام» منظرهی شگفتآوری را ترسيم میكند: روز نهم ذيحجه روز عرفه است. محشری از خلايق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گردآمدهاند و نمايندگان طبيعی مردم سراسر مناطق مسلماننشين، از اقصای خراسان تا ساحل مديترانه، جمع شدهاند. يك كلمه حرف بهجا در اينجا میتواند كار گستردهترين شبكهی وسايل ارتباطجمعی را در آن زمان بكند. امام، خود را به این جمع رسانده است و پيامی دارد. میگويد: ديدم امام در میان مردم ايستاد و با صدای هر چه بلندتر – با فریادی كه بايد در همهجا و در همهی گوشها طنين بیافكند و بهوسيلهی شنوندگان به سراسر دنيای اسلام پخش شود- پيام خود را سه مرتبه گفت.
روی را به طرف ديگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا كرد. باز روی را به سمتی ديگر گرداند و باز همان فرياد و همان پيام. و بدين ترتيب امام دوازده مرتبه سخن خود را تكرار كرد. اين پيام با این عبارات ادا میشد: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) كَانَ الْإِمَامَ- ثُمَّ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ(ع) ثُمَّ الْحُسَيْنُ(ع)- ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع) ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) ثُمَّ . . . »1
حديث ديگر از ابیالصباحكنانی است كه در آن، امام صادق علیهالسلام خود و دیگر امامان شيعه را چنين توصيف میكند: «ما كسانی هستيم كه خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال و صفوالمال در اختيار ماست».
صفوالمال، اموال گزيدهای است كه طواغيت گردنكش به خود اختصاص داده و دستهای مستحق را از آن بريده بودند و هنگامیكه اين اموال مغصوب، با پیروزی سلحشوران مسلمان از تصرف ستمگران مغلوب خارج میشود، مانند ديگر غنايم تقسيم نمیشود تا در اختيار يك نفر قرار گيرد و به او حشمتی كاذب و تفاخری دروغين ببخشد، بلكه به حاكم اسلامی سپرده میشود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده میكند. امام در اين روايت، خود را اختياردار صفوالمال و نيز انفال - كه آن نيز مربوط به امام است - معرفی میكند و با اين بيان، به روشنی میرساند كه امروز حاكم جامعهی اسلامی اوست و اين همه بايد به دست او و در اختيار او باشد و به نظر او در مصارف درستش به كار رود.
امام در حديثی ديگر، امامان گذشته را يكيك نام میبرد و به امامت آنان و اينكه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمی است، شهادت میدهد و چون به نام خود میرسد، سكوت میكند. شنوندگان سخن امام به خوبی میدانند كه پس از امام باقر علیهالسلام میراث علم و حكومت در اختيار امام صادق علیهالسلام است. و بدين ترتيب، هم حق فرمانروايی خود را مطرح میسازد و هم با لحن استدلالگونه، ارتباط و اتصال خود را به نيای والامقامش علیبنابيطالب علیهالسلام بيان میكند. در ابواب «كتاب الحجه» از كافی و نيز در جلد 47 بحارالانوار از اينگونه حديث كه به صراحت يا به كنايه، سخن از ادعای امامت و دعوت به آن است، فراوان میتوان يافت.
مدرك قاطع ديگر، شواهدی است كه از شبكهی گستردهی تبليغاتی امام در سراسر كشور اسلامی ياد میكند و بودن چنين شبكهای را مسلم میسازد. اين شواهد، چندان فراوان و مدلل است كه اگر حتی يك حديث صريح هم وجود نمیداشت، خدشهای بر حتمیت موضوع وارد نمیآمد. مطالعهگر زندگينامهی مدون ائمه عليهمالسلام از خود میپرسد: آيا امامان شيعه در اواخر دوران بنیامیه، داعيان و مبلغانی در اطراف و اكناف كشور اسلامی نداشتند كه امامت آنان را تبليغ كنند و از مردم قول اطاعت و حمايت برای آنان بگيرند؟ پس در اين صورت، نشانههای اين پيوستگی تشكيلاتی كه در ارتباطات مالی و فكری میان ائمه و شيعه به وضوح ديده میشود، چگونه قابل توجيه است؟
اين حمل وجوه و اموال از اطراف عالم به مدینه؟ اين همه پرسش از مسائل دينی؟ اين دعوت همهجاگستر به تشيع؟ و آنگاه اين وجهه و محبوبيت بينظير آلعلی علیهالسلام در بخشهای مهمی از كشور اسلامی؟ و اين خیل انبوه محدثان و راويان خراسانی و سيستانی و كوفی و بصری و يمانی و مصری در گرد امام؟ كدام دست مقتدر، اين همه را به وجود آورده بود؟ آيا میتوان تصادف يا پيشامدهای خودبهخودی را عامل اين پديدههای متناسب و مرتبط به هم دانست؟
با اين همه تبليغات مخالف كه از طرف بلندگوهای رژيم خلافت اموی بیاستثناء در همهجا انجام میگرفت و حتی نام علیبنابیطالب علیهالسلام به عنوان محكومترين چهرهی اسلام، در منابر و خطابهها ياد میشد، آيا بدون وجود يك شبكهی تبليغاتی قوی ممكن است آلعلی علیهالسلام در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنين محبوب و پرجاذبه باشند كه كسانی محض ديدار و استفاده از آنان و نيز عرضه كردن دوستی و پيوند خود با آنان، راههای دراز را بپيمايند و به حجاز و مدينه روی آورند؛ دانش دين را كه بنا بر عقيدهی شيعه، همچون سياست و حكومت است، از آنان فراگيرند و در موارد متعددی بیصبرانه اقدام به جنبش نظامی -و به زبان روايات، قيام و خروج- را ازآنان بخواهند؟
اگر تسليحات شيعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه عليهمالسلام بود، درخواست قيام نظامی چه معنايی میتوانست داشته باشد؟ ممكن است سؤال شود اگر بهراستی چنين شبكهی تبليغاتی وسيع و كارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاريخ نيست و صراحتاً ماجرايی ازآن نقل نشده است؟
پاسخ بهطور خلاصه آن است كه دلیل این بینشانی را نخست در پايبندی وسواسآمیز ياران امام به اصل معتبر و مترقی «تقيه» بايد جست كه هر بيگانهای را از نفوذ در تشكيلات امام مانع میشد، و سپس در ناكام ماندن جهاد شيعه در آن مرحله و به قدرت نرسيدن آنان، كه اين معلول عواملی چند است. اگر بنیعباس نيز به قدرت نمیرسيدند، بيگمان تلاش و فعاليت پنهانی آنان و خاطرات تلخ و شيرينی كه از فعاليتهای تبليغاتی داشتند، در سينهها میماند و كسی از آن خبر نمیيافت و در تاريخ نيز ثبت نمیشد.
تبليغ و بيان احكام دين و نيز تفسير قرآن به شيوهی فقه و بینش شيعی
اين نيز يك خط روشن در زندگی امام صادق علیهالسلام است. به شكلی متمايزتر و صريحتر و صحيحتر از آنچه در زندگی ديگر امامان میتوان ديد؛ تا آنجا كه فقه شيعه «فقه جعفری» نام گرفته است و تا آنجا كه همهی كسانی كه فعاليت سياسی امام را ناديده گرفتهاند، بر اين سخن همداستان هستند كه امام صادق علیهالسلام وسيعترين- يا يكی از وسيعترين- حوزههای علمی و فقهی زمان خود را دارا بوده است.
مقدمتاً بايد دانست كه دستگاه خلافت در اسلام، از اين جهت با همهی دستگاههای ديگر حكومت متفاوت است كه اين فقط يك تشكيلات سياسی نيست؛ بلكه يك رهبری سياسی- مذهبی است. نام و لقب «خليفه» برای حاكم اسلامی، نشاندهندهی همین حقيقت است كه وی بيش از يك رهبر سياسی است؛ جانشين پيامبر صلواتاللَّهعليه است و پيامبر صلواتاللَّهعليه، آورندهی يك دين و آموزندهی اخلاق و البته در عين حال حاكم و رهبر سياسی است. پس خليفه در اسلام، بهجز سياست، متكفل امور دينی مردم و پيشوای مذهبی آنان نيز هست.
با اين آگاهی، بهوضوح میتوان دانست كه فقه جعفری در برابر فقه فقيهان رسمی روزگار امام صادق علیهالسلام فقط يك اختلاف عقيدهی دينی ساده نبود؛ بلكه در عين حال دو مضمون متعرضانه را نيز با خود حمل میكرد: نخست و مهمتر، اثبات بینصيبی دستگاه حكومت از آگاهی دينی و ناتوانی آن از ادارهی امور فكری مردم و ديگر، مشخص ساختن موارد تحريف در فقه رسمی كه ناشی از مصلحتانديشی فقها در بيان احكام فقهی و ملاحظهكاری آنان در برابر تحكم و خواست قدرتهای حاكم است.
امام صادق علیهالسلام با گستردن بساط علمی و بيان فقه و معارف اسلامی و تفسير قرآن به شيوهای غير شیوهی عالمان وابسته به حكومت، عملاً به معارضهی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدين وسيله تمام تشكيلات مذهبی و فقاهت رسمی را كه يك ضلع مهم حكومت خلفا به شمار میآمد، تخطئه میكرد و دستگاه حكومت را از بعد مذهبیاش تهیدست میساخت.
نخستين حكمرانان بنیعباس كه خود در روزگار پيش از قدرت، سالها در محيط مبارزاتی علوی و در كنار پيروان و ياران آلعلی علیهالسلام گذرانيده و به بسياری از اسرار و چموخمهای كنار آنان بصيرت داشتند، نقش متعرضانهی اين درس و بحث و حديث و تفسير را پيش از اسلاف اموی خود درك میكردند. گويا به همین خاطر بود كه منصور عباسی در خلال درگيریهای رذالتآمیزش با امام صادق علیهالسلام مدتها آن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دين به آنان، و نيز مردم را از رفتوآمد و سؤال از آن حضرت منع كرد؛ تا آنجا كه به نقل از «مفضلبنعمر» - چهرهی درخشان و معروف شيعی - هرگاه مسألهای در باب زناشويی و طلاق و امثال اينها برای كسی پيش میآمد، به آسانی نمیتوانست به پاسخ آن حضرت دست يابد.
وجود تشكیلات پنهانی ایدئولوژیك-سیاسی
امام صادق علیهالسلام در اواخر دوران بنیامیه، شبكهی تبلیغاتی وسیعی را كه كار آن، اشاعهی امامت آلعلی علیهالسلام و تبیین درست مسألهی امامت بود، رهبری میكرد؛ شبكهای كه در بسیاری از نقاط دوردست كشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی دربارهی مسألهی امامت عهدهدار بود، ولی این تنها یك روی مسأله و بخش ناچیزی از آن است. موضوع تشكیلات پنهان در صحنهی زندگی سیاسی امام صادق علیهالسلام و نیز دیگر ائمه عليهمالسلام، از جمله مهمترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهولترین و ابهامآمیزترین فصول این زندگینامهی پرماجراست.
برای اثبات وجود چنین سازمانی نمیتوان و نمیباید در انتظار مدارك صریح بود. نباید توقع داشت كه یكی از امامان یا یكی از یاران نزدیكش صراحتاً به وجود تشكیلات سیاسی - فكری شیعی اعتراف كرده باشد؛ این چیزی نیست كه بتوان به آن اعتراف كرد. انتظار معقول آن است كه اگر روزی هم دشمن به وجود تشكل پنهانی امام پی برد و از خود آن حضرت یا یكی از یارانش چیزی پرسید، او بهكلی وجود چنین چیزی را انكار كند و گمان آن را یك سوءظن یا تهمت بخواند. این، خاصیت همیشگی كار مخفی است.
باید در پی قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً سادهای بود كه اگرچه نظر بینندهی عادی را جلب نمیكند، ولی با دقت و تأمل، خبر از جریانهای پنهانی بسیاری میدهد. اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه عليهمالسلام نظر شود، وجود یك تشكیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه عليهمالسلام تقریباً مسلم میگردد.
باسمه تعالی
شهادت جانسوز رییس مذهب حقه شیعه ، حضرت امام جعفر صادق(ع) برتمامی شیعیان جهان تسلیت باد.